شعر در مورد بتن
شعر در مورد بتن
شعر در مورد بتن ,شعر درباره بتن,شعر برای بتن,شعر در باره بتن,شعر با بتن,شعر درمورد بتن,شعر با کلمه بتن,شعر با کلمه ی بتن,شعری در مورد بتن,شعری درباره بتن,شعر درباره ی بتن,شعر کودکانه در مورد بتن,شعر مفهومی در مورد بتن,شعرهای کودکانه در مورد بتن
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد بتن برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
گفت فولاد بتن را روزی
که تو این قدر چرا مرموزی؟
در کشش مثل لبو می مانی
در خمش هم که خودت می دانی
شعر در مورد بتن
گفتی از علم تخطی نکنی
پس چرا کرنش خطی نکنی؟
تا مسلح نشوی از فولاد
تویی و این همه عیب و ایراد
شعر درباره بتن
غالبا کیفیتت پایین است
اصلا انگار که made in چین است
کنترل کرده کسی جان تو را؟
نسبت آب به سیمان تو را؟
شعر برای بتن
آخر این قدر تخلخل از چیست؟
غالبا ویبره ات کافی نیست
چند هفته همه سرگردانند
تا عمل آوری ات گردانند
شعر در باره بتن
ناظر و کارگر و کارآموز
آب باید بدهندت هر روز
حرف من را بشنو باور کن
برو ورزش بکن و لاغر کن
شعر با بتن
شده ابعاد تو بسیار زیاد
مثلا تیرِ نود در هفتاد
سازه های بتنی سنگین است
سرعت ساختشان پایین است
شعر درمورد بتن
در جوابش بتن آمد به سخن
گفت آخر تو چه دانی از من؟
گرچه از آبم و سیمانم و سنگ
هرگز اما نزنم مثل تو زنگ
شعر با کلمه بتن
بیخودی مثل تو کرنش نکنم
زیر هر بار کمانش نکنم
نیست فولاد خفن تر از من
من نمی ترسم از آتش اصلا
شعر با کلمه ی بتن
اتصالات درونت ناجور
هیکلت پر شده از جوش غرور
سخنی بین من و بین تو نیست
هر چه باشد پی ات آخر بتنی است
شعری در مورد بتن
یاد دارم که شبی در دل دال
بین فولاد و بتن گشت جدال
هر دو از خستگی و کار زیاد
بر فلک برده دو صد ناله و داد
شعری درباره بتن
بتنش گفت به صد خشم و خروش
ای تو زنازکی همچون دم موش
با چنین هیکل نازک که تراست
طاقت و تاب فشاریت کجاست
شعر درباره ی بتن
جمله نیروی فشاری به من است
زان مرا مانده و افسرده تن است
گفت فولاد که ای یار عزیز
این چنین سخت تو با من مستیز
شعر کودکانه در مورد بتن
من و تو راحت و آسوده بدیم
هریکی در طرفی توده بدیم
روزی آمد بر ما صاحب کار
با من و با تو چنین کرد قرار
شعر مفهومی در مورد بتن
که بیاییم و به هم در سازیم
کار او زود به راه اندازیم
او به ما وعده خوبیها داد
وعده لطف و نکوییها داد
شعرهای کودکانه در مورد بتن
گفت جای تو به بالا سازم
بهرت از چوب متکا سازم
گرچه اول بنهاد او دو سه بند
لیک برداشت پس از روزی چند
زان سپس ما بفتادیم به کار
من فتادم به کشش تو به فشار
بین کنون از چه در این حال شدیم
راست بشنو زمن، اغفال شدیم
شعر در مورد بتن
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد آش
شعر در مورد حر
شعر در مورد هفته معلم
شعر در مورد هفته پژوهش
شعر در مورد هفته سلامت
- ۹۷/۰۷/۰۹